آیه 21 سوره قصص
<<20 | آیه 21 سوره قصص | 22>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
موسی از شهر مصر با حال ترس و نگرانی و مراقبت از دشمن بیرون رفت، گفت: بار الها، مرا از شر (این) قوم ستمکار نجات ده.
پس موسی ترسان و نگران در حالی که [حوادث تلخی را] انتظار می کشید از شهر بیرون رفت، [در آن حال] گفت: پروردگارا! مرا از این مردم ستمکار نجات بده.
موسى ترسان و نگران از آنجا بيرون رفت [در حالى كه مى]گفت: «پروردگارا، مرا از گروه ستمكاران نجات بخش.»
ترسان و نگران از شهر بيرون شد. گفت: اى پروردگار من، مرا از ستمكاران رهايى بخش.
موسی از شهر خارج شد در حالی که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهای؛ عرض کرد: «پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهایی بخش!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«خَآئِفاً»: ترسان. «یَتَرَقَّبُ»، انتظار میکشید. چشم به راه دستگیری و وقوع پیآمدها و حوادث بود.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى قالَ يا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ «20»
و (در اين هنگام) مردى از دورترين نقطه شهر (كه مركز استقرار فرعونيان بود) شتابان (به سوى او) آمد و گفت: اى موسى! همانا سران قوم در مورد تو مشورت مىكنند تا تو را بكشند، پس (فوراً از اينجا) خارج شو، همانا كه من از خيرخواهان و دلسوزان تو هستم.
فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ «21»
پس (موسى) از شهر خارج شد در حالى كه نگران و ترسان بود. گفت:
پروردگارا! مرا از (دست) اين گروه ستمگر نجات ده.
نکته ها
مراد از كلمهى «رَجُلٌ» در اين آيه، همان «مؤمن آلفرعون» است كه سورهى «مؤمن» (غافر) به نام اوست. او ايمان خود را كتمان و در لباس تقيّه به موسى كمك مىكرد.
جلد 7 - صفحه 34
پیام ها
1- حضرت موسى در دربار فرعون، عامل نفوذى و طرفدار داشت. «جاءَ رَجُلٌ»
2- كمك به ظالم در هر شكلى حرام است؛ ولى ورود و نفوذ در دستگاه براى كمك به اهل ايمان كارى پسنديده است. «جاءَ رَجُلٌ» (حضور علىّ ابنيَقطين يكى از ياران امام كاظم عليه السلام در دستگاه ظلم بنىعبّاس نيز از همين باب بود.)
3- طاغوتها براى امنيّت و آسايش بيشتر خود، در ميان مردم و مركز شهر زندگى نمىكنند. «أَقْصَى الْمَدِينَةِ»
4- در حفظ جان رهبران و نخبگان جامعه، نهايت تلاش خود را بكار ببريم. «يَسْعى»
5- گاه، خبررسانى به موقع وسوز و سرعت در كار، سرنوشت يك ملّت را عوض مىكند. «يَسْعى» (چه بسا كه اگر اين مرد، اخبار را به موسى عليه السلام نمىرساند و آن حضرت از شهر بيرون نمىرفت، به دست مأموران فرعون كشته مىشد.)
6- يك انسان انقلابى مثل موسى، جبههى كفر و مهرههاى آن را به اضطراب و تكاپو مىاندازد. «إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ»
7- اطرافيان طاغوتها نيز در جرم آنها شريك هستند. «يَأْتَمِرُونَ بِكَ»
8- افشاى توطئهها و طرحهاى خائنانه واجب است. «يَأْتَمِرُونَ بِكَ»
9- مصلحان جامعه بايد همواره آمادگى هجرت و آوارگى را داشته باشند. «فَخَرَجَ»
10- به هشدارهاى دلسوزانه بها دهيم و نصيحت ديگران را بپذيريم. «فَاخْرُجْ- فَخَرَجَ»
11- شجاعت، به معناى در دسترسِ دشمن قرار گرفتن نيست. «فَخَرَجَ»
12- زندگى انبيا غالباً با آوارگى و سختى همراه بوده است. «فَخَرَجَ»
13- سعى و همّت خود را بكار بريم؛ ولى نتيجه را از خداوند بخواهيم. «فَخَرَجَ- قالَ رَبِّ نَجِّنِي»
جلد 7 - صفحه 35
14- دعا بايد با تلاش و حركت همراه باشد. «فَخَرَجَ مِنْها- قالَ رَبِّ نَجِّنِي»
15- رهبران الهى، در همه حالات از خداوند استمداد مىكنند. «رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»، «رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي» «1»، «رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيراً لِلْمُجْرِمِينَ» «2» و «رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ» «3»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ «21»
فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً: پس بيرون آمد موسى در هماندم كه از حزبيل آن سخن را شنيد، و خارج شد از شهر مصر در حالتى كه ترسناك بود بر نفس خود بىزاد و راحله و رفيق، يَتَرَقَّبُ: انتظار مىبرد كه كسى از پى او درآيد و او را بگيرد، به طرف مدين كه سه روز راه فاصله بود روانه شد. قالَ رَبِّ نَجِّنِي: گفت اى پروردگار من، نجات فرما مرا و برهان، مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ: از گروه ستمكاران، يعنى فرعون و كسان او، و مرا در حفظ خود نگهدار تا از ايشان كسى به من نرسد و ضرر نرساند. در موضح نقل نموده كه جبرئيل بر حضرت موسى نازل و گفت:
حكم الهى چنين است كه به شهر مدين توجه نمائى، پس او را به سر راه آورد «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى قالَ يا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ «20» فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ «21» وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَواءَ السَّبِيلِ «22» وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُكُما قالَتا لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ «23» فَسَقى لَهُما ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ «24»
ترجمه
و آمد مردى از انتهاى شهر كه ميشتافت گفت اى موسى همانا بزرگان مشورت ميكنند در باره تو كه بكشندت پس بيرون رو همانا من ترا از خير خواهانم
پس بيرون رفت از آن ترسان كه منتظر ميبود گفت اى پروردگار من نجات ده مرا از گروه ستمكاران
و چون متوجه شد بسوى مدين گفت اميد است كه پروردگارم هدايت كند مرا براه راست
و چون رسيد بآب مدين يافت بر آن گروهى از مردم را كه آب ميدادند و يافت در جاى پائينتر از جاى آنان دو زن را كه باز ميداشتند گفت چيست قصد شما گفتند آب نميدهيم تا باز گردانند شبانان و پدر ما پيرى است بزرگ
پس آبداد براى آن دو پس برگشت بسوى سايه پس گفت پروردگار من همانا من بآنچه فرو فرستى بر من از خير محتاجم.
تفسير
بعد از وقايع مذكوره در آيات سابقه مردى كه گفتهاند حزقيل يا حزئيل نام داشت و از قبطيان و مؤمن بموسى عليه السّلام بود از قصريكه فرعون در آخر شهر داشت بشتاب آمد نزد آنحضرت و گفت بزرگان قبط در موضوع تو مشورت ميكنند براى كشتن تو در مقابل قتلى كه از تو واقع شده پس زود از اين شهر بيرون رو كه من از براى تو از خير خواهانم و اينكه بر مشاوره ايتمار اطلاق ميشود براى آنستكه هر يك از مشاورين طلب ميكند امر مشاور ديگر را بآنچه صواب ميداند و قمى ره نقل فرموده كه خزانهدار فرعون مؤمن بموسى عليه السّلام بود و او همانستكه خداوند در باره او فرموده و گفت مرد مؤمنى از آل فرعون كه كتمان مينمود ايمان خود را و چون خبر قتل موسى آنمرد قبطى را بفرعون رسيد و او حضرت را طلب نمود كه بقتل برساند او شخصى را بعث نمود كه موسى عليه السّلام را خبردار كند و كرد چنانچه خداوند فرموده و بعضى
جلد 4 صفحه 180
گفتهاند او پسر عموى حضرت موسى بوده در هر حال حضرت از آنشهر در حاليكه خائف و مترصّد تعقيب قبطيان از او بود بيرون رفت و از خدا خواست كه او را از شرّ آنها حفظ فرمايد و قمى ره نقل نموده كه او براست و چپ خود توجّه مينمود و اين دعا را ميفرمود و بجانب مدين كه تا آنجا سه روز راه بود متوجه شد و آنشهر در تصرّف فرعون نبود و بنام مدين بن ابراهيم عليه السّلام بنا شده بود و حضرت شعيب پيغمبر در آنجا اقامت داشت ولى حضرت موسى نه راه را بلد بود و نه بلدى داشت و نه زاد و راحلهئى فقط توكّل بخدا داشت كه عرض كرد اميد است پروردگار من مرا براه راست هدايت فرمايد و خداوند هم او را نااميد نفرمود و مستقيما بمدين رسانيد و در كنار چاه آبى بدرختى تكيه كرد و نشست و ديد جماعت بسيارى از مردمان مختلف مشغول آب دادن مواشى و اغنام خودشان ميباشند و در مكان پائينترى از مكان آنها دو زن گوسفندان خود را آوردهاند كه آب بدهند ولى مانع ميشوند از آنكه آنها مخلوط بگوسفندان سايرين شوند و آب بخورند حضرت بآنها فرمود مقصود شما از اين ممانعت چيست و شما دو زن براى چه كار اينجا آمديد گفتند ما آب نميدهيم گوسفندان خود را تا بازگردانند گلهداران گلههاشان را از سر آب براى آنكه مزاحم و داخل در مردان نشويم و بعضى يصدر بفتح ياء و ضمّ دال قرائت نمودهاند يعنى تا بازگردند گلهداران از سر چاه و پدر ما پيرمرد سالخوردهاى است كه توانائى بيرون آمدن از منزل و آبدادن گوسفندان را ندارد و از روى ناچارى ما بايد اينكار را انجام دهيم و حضرت بر آنها ترحّم فرمود و گوسفندانشان را آب داد و بجاى خود بازگشت و در سايه آندرخت جاى گرفت و چون خسته و گرسنه بود عرضه داشت پروردگارا من بروزى حلالى كه برايم بفرستى محتاجم و قمى ره نقل فرموده كه سه روز بود غذا نخورده بود و چون ترحّما خواست براى آندو سقايت نمايد بكسانيكه سر چاه بودند گفت من يك دلو براى خودم ميكشم يكدلو براى شما و آنها دلوى باو دادند كه معمولا ده نفر مرد آنرا ميكشيد و حضرت بتنهائى يكدلو براى آنها كشيد و يكدلو براى دختران شعيب عليه السّلام و گوسفندان آنها را سيراب نمود و از چند روايت معتبر استفاده ميشود كه غرض
جلد 4 صفحه 181
حضرت از طلب نزول خير طعام بوده چون در مدّت مسافرت چيزى جز علف بيابان نخورده بود و نيز روايت شده كه گلهداران سنگى بر سر آنچاه ميگذاردند كه كمتر از هفت مرد نميتوانستند آنرا بردارند و حضرت به تنهائى آنرا برداشت.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَخَرَجَ مِنها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ القَومِ الظّالِمِينَ «21»
پس بيرون رفت از مدينه مصر در حالي که خائف بود و مترقب بود که در تعقيب او بيايند و عرض كرد پروردگار من نجات ده مرا از قوم ستمگران.
فَخَرَجَ مِنها ظاهرا پياده بود که از مصر بيرون آمد و بطرف مدين فرار اسير كرد و لذا خائف بود که اگر در تعقيب او بيايند البته سواره با اسبهاي تندرو ميامدند و زود او را دستگير ميكردند که ميفرمايد:
خائِفاً يَتَرَقَّبُ لذا با حال اضطرار در پيشگاه احديت عرض كرد:
جلد 14 - صفحه 220
قالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ القَومِ الظّالِمِينَ که يكي از مواردي که دعاء سريع الاجابه است در حال اضطرار است که دست از همه اسباب ظاهريه كوتاه و توجه تامي بحضرت حق پيدا كند که در قرآن ميفرمايد أَمَّن يُجِيبُ المُضطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكشِفُ السُّوءَ (نمل آيه 62) و سر اينكه تخصيص داد اجابت را بمضطر با اينكه خداوند مجيب الدعوات است چنانچه ميفرمايد وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ (بقره آيه 186) چون مضطر توجه تام بخدا دارد و دستش از همه اسباب كوتاه است از افلاطون است که گفت:
«الحوادث سهام و الافلاك قسي و الانسان هدف و الرامي هو اللّه فاين المفر) خدمت امير المؤمنين كلام او را عرض كردند حضرت فرمود فَفِرُّوا إِلَي اللّهِ (الذاريات آيه 50) و گفتند مضطر چند طائفه هستند «المذنب الذي يسئل المغفرة و الخائف الذي يسئل الا من و المريض الذي يسئل العافيه و المحبوس الذي يطلب الخلاص» و در اخبار بسياري داريم که ائمه طاهرين مخصوصا حضرت بقية اللّه مصداق اتم مضطرين هستند بقرينه جمله بعد که ميفرمايد «وَ يَجعَلُكُم خُلَفاءَ الأَرضِ» و حضرت موسي خائف بود که سؤال امن ميكرد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 21)- موسی این خبر را کاملا جدی گرفت، به خیر خواهی این مرد با ایمان ارج نهاد، و به توصیه او «از شهر خارج شد در حالی که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهای»! (فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ).
تمام قلب خود را متوجه پروردگار کرد و برای حل این مشکل بزرگ دست به دامن لطف او زد و «گفت: پروردگار من! مرا از این قوم ظالم رهایی بخش» (قالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم